امروز رفتم سر خاک مامان بزرگم ، فردا سالگردشه:) 9 سال گذشت

نصف فامیلامون اونجا خاک بودن :))

کی بشه مام بریم گوشه سینه قبرستون و این همه سختیا تموم بشه .

خیلی سوت و کور بود . حتی نگهبانم نبود

توی قبرستون دور میزدم . به قبر ورقا رسیدم ، وقتی فوت کرد 19 سالش بود

هیچوقت نفهمیدم که چی شد فوت کرد

اما یه چیزی که همیشه یادم مونده اینه که اگر موسیقی رو شروع کردم به خاطر اون بود

مشوقم اون بود

بچه بودم و تمبک نداشتم

وقتی تمبک میزد تماشاش میکردم و میرفتم روی دباله برنجی تمبک میزدم .

بعدا مشوقم شد و من رفتم کلاس فکر کنم 15 سالی میگذره دقیقا از خرداد ماه بود که شروع کردم به موسیقی زدن ، خدا رحمتش کنه حالا من بالای سر قبرش بودم . همونی که رو دباله برنجی میزد و حالا دارم خودم کتاب تمبک مینویسم .

میخوام یه سر به استادم هم بزنم ، اونم جای باحالی دفنه . توی قطعه هنرمندان بهشت زهرا خاک شده جایی که هیشکی نمیره چون تعداد کمی مرده اونجا هستو اکثرا جاشو کسی بلد نیست

خیلی دنجه بعضی وقتا میرم اونجا و خلوت میکنم

جدیدا همش خلوت میکنم

روز به روز تنها تر میشم و روز به روز کمتر حرف میزنم با بقیه ، بقیه هم باهام کمتر حرف میزنن فکر کنم اینجوری برا همه بهتره . و آخرشم میام اینجا تو کنج تنهاییم حرفامو بالا میارم ! هر روز تنها تر

تا اینکه یه روز

بی خبر و بی صدا

از اینجا

میرم :)

بدون اینکه کسی حس کنه بدون اینکه کسی بفهمه

 

 


درد و دلای شخصی روز ,، ,تمبک ,اونجا ,اینکه ,کسی ,بدون اینکه ,فکر کنم ,کردم به ,اون بود ,کمتر حرفمنبع

شروع سایت خصوصیییی براییی همسرر

نامه ای به همسر

مرگ

شات

ضعف

سردرگم

فاک

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روزمرگی های ما بهترین سایت nashmilan خرید انواع لوازم یدکی هپکو پی اس ان ساپورت | ریکاوری و دی اکتیو اکانت PSN انواع شلنگ های صنعتی برش آلومینیوم باکیفیت و ارزان شریان webgardha100 iranmct-team